احمدرضا معتمدی
چکیده
«زیگفرید کراکوئر» بهمثابه آخرین نظریهپرداز واقعگرا در دوران کلاسیک، وجه ذاتی ماهیت بازنمایی رسانه فیلم را «مفاهیم بنیادین» و به تعبیر خودش «رویکرد عکاسانه» تلقی میکند و خلاقیتهای فنی را عرضِ ذاتی فیلم میشناسد. «راجر اسکروتن»، «بازنمایی» را حد اطلاق به کنشی میداند که «علت غایی» خودش باشد. ...
بیشتر
«زیگفرید کراکوئر» بهمثابه آخرین نظریهپرداز واقعگرا در دوران کلاسیک، وجه ذاتی ماهیت بازنمایی رسانه فیلم را «مفاهیم بنیادین» و به تعبیر خودش «رویکرد عکاسانه» تلقی میکند و خلاقیتهای فنی را عرضِ ذاتی فیلم میشناسد. «راجر اسکروتن»، «بازنمایی» را حد اطلاق به کنشی میداند که «علت غایی» خودش باشد. اگر عکس «الف»، تصویرگر موضوع «ب» است، به شرطی عکس «الف» مصداق بازنمایی است، که مقصود اصلی دیدار، عکس «الف» باشد و نه دیدن موضوع «ب». بنابراین «رویکرد عکاسانه» در فیلم، که ذهن آگاه و نیت هدفمند را از واسطۀ موضوع «بازنموده» و تصویر آن حذف میکند؛ نه کنش «بازنمایی» تلقی میشود و نه بالمآل «اثر هنری».منازعه ناتمام شکلگرا ـ واقعگرا در دوران کلاسیک، در نظریههای فیلم معاصر یا در مباحث زبانشناختی، نشانهشناختی، معناشناختی، روانکاوی، جامعهشناختی،... مفقود میشود و یا در نظریههایی معطوف به منازعه، چون راجر اسکروتن و موارد مشابه، به انسداد مضاعف میرسد. مدعای این نوشتار آن است که رویکردهای شناختی، همواره در جمعبندی منازعه شکلگرا ـ واقعگرا به بنبست میرسد. راهکار بنیادین، رویکرد هستیشناختی به ماهیت بازنمایی فیلم است، که از ابتدا مورد توجه متفکران و فلسفهورزان «فلسفه هنر دینی» بوده است. روش تحقیق در این نوشتار برمبنای پژوهش کتابخانهای و تحلیلی ـ توصیفی است.